حکایت طنز سیاسیون دوست دار ما،،، ٭٭ خاطر بی خاطرما ٭٭
حکایت طنز سیاسیون دوست دار ما!!!
٭٭خاطر بی خاطرما٭٭
زصدها خاطروعشق، مدعی بر شیفتگی دوست٭٭
یکی لاوجودست یاکه ظاهری درسطح پوست٭٭
به دنیای سیاست نه عشق جایی ونه محبت راه است٭٭
یافتن سیاس مردمدار بسان سوزن به انبار کاه است٭٭
سیاست چه امروزوچه دیروز وحتی فردا همین باشد٭٭
سیاس دایما بهر کسب تخت قدرت درکمین باشد٭٭
اگردر زبان ازخدمت وخاطر مردم گوید لاف باشد٭٭
چنین ادعایی در سیاست کذب وخودش گاف باشد٭٭
آزمونی ساده هست تا بدانی دروغ گویند یا که راست٭٭
چرابهر کسب،یکباررهاسازد قدرت گردلسوزماست٭٭
هدف ازخاطر وخدمت مردم باندخودست نه عام٭٭
همان حلقه ی سینه چاکش که یاذینفع یا که خام٭٭
اگر خاطر مردم باشد چگونه نقدمردم نیارد تاب٭٭
بعیدست زنقادبرزمین چیزی بماند الا عکسی به قاب٭٭
مگر آنان که از عشق قدرت فرزندخود کردند کور٭٭
ادعایی غیر ازین داشتند یا که ازسیاست شدند دور٭٭
هرآنکس بر چنین سیاسان بیرحمی کرده باور٭٭
یاکه عقلش پاره سنگ برداشته یاخود زباند یاور٭٭
درسیاست گرمردم بودهدف، چراخرج وزدن به هردر٭٭
چرا باند وجیره خوار وتبلیغ با اغراقی گوش فلک کر٭٭
چنین است که دوستی مردم نزدسیاسیون طنزتلخ است٭٭
مراد از حقیقت ،حکایت آن حکم قاضی بلخ است٭٭
سیاست همین رسمش از همان آغازش که علق باشد٭٭
دوای درد سیاست توبه با یاسین وقل اعوذ برب الفلق باشد٭٭
سیدمحمد بنی هاشمی
اردیبهشت 1400
ڟ

